معنی سر خارد - جستجوی لغت در جدول جو
سر خارد
آن که طبعی دارد
ادامه...
آن که طبعی دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
لیز خوردن، سریدن، لغزیدن، از روی سرسره یا جای سراشیب خزیدن و فرود آمدن
ادامه...
لیز خوردن، سریدن، لغزیدن، از روی سرسره یا جای سراشیب خزیدن و فرود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سَر خُوردَن
از کاری یا چیزی نومید و دل زده شدن و از آن صرف نظر کردن
ادامه...
از کاری یا چیزی نومید و دل زده شدن و از آن صرف نظر کردن
فرهنگ فارسی عمید
سر خوردن
(حُ مَ بُدَ)
لغزیدن. از سطحی مایل بشیب نشسته و بزیر لغزیدن
ادامه...
لغزیدن. از سطحی مایل بشیب نشسته و بزیر لغزیدن
لغت نامه دهخدا
سر خوردن
(حُ مَ تَ)
باعث مردن کسان خود شدن. به شآمت و شومی باعث مرگ کسان نزدیک شدن. (یادداشت مؤلف) ، مأیوس شدن از کاری. سیر آمدن از آن. بی رغبت شدن. (یادداشت مؤلف)
ادامه...
باعث مردن کسان خود شدن. به شآمت و شومی باعث مرگ کسان نزدیک شدن. (یادداشت مؤلف) ، مأیوس شدن از کاری. سیر آمدن از آن. بی رغبت شدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
سربخاری
(سَ بُ)
گلدان و چراغ برای زینت بالای بخاری. (یادداشت بخط مؤلف) ، پارچۀ قیمتی که بر طاقچۀ بالای بخاری گسترند. (یادداشت مؤلف)
ادامه...
گلدان و چراغ برای زینت بالای بخاری. (یادداشت بخط مؤلف) ، پارچۀ قیمتی که بر طاقچۀ بالای بخاری گسترند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویر در خورد
در خورد
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
ادامه...
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
فرهنگ لغت هوشیار
سر خوردن
دل زده شدن بر اثر شکست. لیز خوردن لغزیدن: روی یخها سر خورد، فرود آمدن از جایی سراشیب
ادامه...
دل زده شدن بر اثر شکست. لیز خوردن لغزیدن: روی یخها سر خورد، فرود آمدن از جایی سراشیب
فرهنگ لغت هوشیار
سر خاریدن
خارش دادن سر با نوک انگشت، نومید شدن، درنگ کردن اهمال کردن: سر مخار، عاجز شدن در جواب خصم، خجل شدن، حیله و مکر کردن، بهانه آوردن
ادامه...
خارش دادن سر با نوک انگشت، نومید شدن، درنگ کردن اهمال کردن: سر مخار، عاجز شدن در جواب خصم، خجل شدن، حیله و مکر کردن، بهانه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سر خوردن
سر خوردن
((سُ. دَ))
لیز خوردن
ادامه...
لیز خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویر سر خوردن
سر خوردن
((~. دَ))
دلزده شدن، ناامید شدن
ادامه...
دلزده شدن، ناامید شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
شريحةً
ادامه...
شَرِيحَةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
Glide, Slide, Slip
ادامه...
Glide, Slide, Slip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
glisser
ادامه...
glisser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سر کارد
تیغ سرتراشی
ادامه...
تیغ سرتراشی
فرهنگ گویش مازندرانی
سر خاد
بی اجازه، خودسرانه
ادامه...
بی اجازه، خودسرانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
滑行 , 滑动 , 滑倒
ادامه...
滑行 , 滑动 , 滑倒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
kaymak
ادامه...
kaymak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
скользить , скользить , поскользнуться
ادامه...
скользить , скользить , поскользнуться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
gleiten, rutschen, ausrutschen
ادامه...
gleiten, rutschen, ausrutschen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
سرکنا , پھسلنا
ادامه...
سرکنا , پھسلنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
পিছলে যাওয়া , পিছলে যাওয়া
ادامه...
পিছলে যাওয়া , পিছলে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
ลื่น , ลื่น
ادامه...
ลื่น , ลื่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
kuteleza, (SWAHILI)滑动
ادامه...
kuteleza, (SWAHILI)滑动
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
滑る , スライドする
ادامه...
滑る , スライドする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
deslizar, escorregar
ادامه...
deslizar, escorregar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
להחליק
ادامه...
להחליק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
미끄러지다
ادامه...
미끄러지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
meluncur, terpeleset
ادامه...
meluncur, terpeleset
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
फिसलना , फिसलना
ادامه...
फिसलना , फिसलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
glijden, uitglijden
ادامه...
glijden, uitglijden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
ковзати , посковзнутися
ادامه...
ковзати , посковзнутися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
deslizarse, deslizar, resbalar
ادامه...
deslizarse, deslizar, resbalar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
ślizgać się, poślizgnąć się
ادامه...
ślizgać się, poślizgnąć się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر سر خوردن
سر خوردن
سُر خُوردَن
scivolare
ادامه...
scivolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی